جزییات پژوهش
الگوی حکمرانی خوب؛ سرمایه ی اجتماعی و توسعه همه جانبه
بخشی از مقدمه:
تقریباً پس از جنگ جهانی دوم و بخصوص از دهه ی ۱۹۶۰ توسعه به عنوان هدف اصلی برای کشورهای غیر غربی مطرح می شود. بدین ترتیب در جهت سیاست گذاری توسعه دو رویکرد کلی مد نظر قرار گرفت؛ رویکردی که در کشورهای پیشرفته به وقوع پیوسته و نقش جامعه یا به عبارتی طبقات و گروه های اجتماعی را در مسیر توسعه اولی می داند و رویکرد دیگر که به طور ویژه برای کشورهای جهان سوم کاراتر است و بر اساس آن، از آنجایی که سطح اجتماعی و سیاسی در این جوامع به بلوغ نرسیده، نقش دولت برای راهبری و مدیریت توسعه دارای اولویت است (سریع القلم، (۱۳۹۲: ۵۳). نمونه ی رویکرد اول را می توان در کشورهای پیشرفته و در انگلستان و فرانسه دید و رویکرد دوم در عصر جدید در کشورهای آسیای جنوب شرقی آسیا به منصه ی ظهور رسید؛ اما در این قالب توصیه های نهادهای بین المللی با رویکرد نئو کلاسیک در زمینه ی آزادسازی و کاهش تعرفه ها نمی توانست راهگشا باشد. از آن جهت که شرایط محیطی و اجتماعی در کشورهای غیر غربی اجازه ی اجرایی شدن این رویکرد را نمی داد موثقی ۱۳۹۲ (۱۷۰) و مدل دولت های توسعه گرای آسیای جنوب شرقی با بحرانهای مالی ۱۹۹۷ نمی توانست خیلی کارساز باشد.
بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی این موضوع را به شرایط و تحولات جدید اجتماعی ارتباط می دهند؛ چنان که ایوانز معتقد است علت بحران ها در کشورهای جنوب شرق آسیا بخاطر عدم سازماندهی مناسب دولت در برابر شرایط نوظهور جهانی است(ایوانز (۱۳۸۲ (۲۸). لذا این دوگانه انگاری در راهبری توسعه نمی توانست تعیین کننده باشد و رویکردی قابل طرح است که هم دولت و هم جامعه را در مسیر توسعه در کنار هم ببیند...
کلید واژه: الگوی حکمرانی خوب، توسعه، سرمایه اجتماعی، دولت