دوباره یک سوال جدی از جریانات سیاسی درون حاکمیت در اذهان مردم شکل گرفت : چرا بعد از گذشت این همه سال از انقلابی که مهمترین شعارش عدالت بوده هنوز در مقدماتی ترین بخش عدالت ، یعنی پرداخت های دولت به کارمندانش نتوانسته ایم عدالت را ایجاد کنیم ؟!
هفته پیش انتشار پاداش های کارمندان یک بانک دولتی و فیش حقوقی مسوولین بیمه در رسانه ها بازتاب ویژه ای داشت تا آنجا که منجر به استعفای رییس بیمه مرکزی شد؛ و دوباره یک سوال جدی از جریانات سیاسی درون حاکمیت در اذهان مردم شکل گرفت : چرا بعد از گذشت این همه سال از انقلابی که مهمترین شعارش عدالت بوده هنوز در مقدماتی ترین بخش عدالت ، یعنی پرداخت های دولت به کارمندانش نتوانسته ایم عدالت را ایجاد کنیم ؟! انتظار مردم در مورد اجرای این قسمت ازعدالت اصلا توقع بالایی نیست چرا که انتظار آنها ، تدوین یک مکتب یا ساختار اقتصادی که احتیاج به زمان طولانی و کار بنیادی داشته باشد، نیست، آنها فقط از دولت و مجلس می خواهند پاداش های دولت را عادلانه کند ، اجرای عدالت در بخش های دیگر پیش کش !
در بیان علت این اتفاق می توان بخش های مختلف حاکمیت و جناح های سیاسی را به چند دسته تقسیم نمود و نقش هر یک را در این بی عدالتی جداگانه بررسی و تحلیل نمود :
۱٫ جریانی که عدالت دغدغه ی آنها نیست
۲٫ جریانی که دغدغه آنها در عدالت دچار روزمرگی شده است
۳٫ جریان عدالتخواه،، که مدلی برای اجرای عدالت ندارد
گروه اول:
این گروه که بیشتر به جریانات لیبرال کشور وابسته اند و اکثریت آنها نیز متعلق به قشر مرفه جامعه اند که در حاکمیت حضور پیدا کرده اند هم بواسطه سبک زندگی و محیطی که در آن رشد پیدا کرده اند و هم بواسطه تفکر اقتصادی خاصی که دارند بیش از آنکه دنبال عدالت باشند به دنبال توسعه یا همان شعار معروفشان در اقتصاد لیبرالی، یعنی “دولت خوب” هستند. توسعه ای که در هنگام تناقض با عدالت به چشم پوشی از عدالت و تضییع حقوق مستضعفین جامعه منجر می شود . شعار “شهید اقتصادی”* این جریان در برنامه تعدیل اقتصادی هاشمی نمونه ای مشخص از ارجحیت توسعه بر عدالت در اندیشه این جریان می باشد . این گروه بواسطه نداشتن دغدغه عدالت ، حساسیت کافی بر اینگونه بی عدالتی ها نداشته و ندارند.
در اوایل دهه هفتاد اقتصاددانان دولت هاشمی در مقابل انتقاد مخالفان که معتقدبودند سیاست های هاشمی منجر به نابودی قشر مستضعف در زیر فشار اقتصادی می شود پاسخ می دادند برای رسیدن به توسعه ، ناگزیر از پایمال شدن قشری از جامعه هستیم و همانطور که درجنگ ، گروهی شهید شدند تا کشور بماند در توسعه اقتصادی نیز مجبور به تقدیم “شهید اقتصادی” هستیم !
گروه دوم :
دسته دوم اما بیشتر مربوط به آن قشر از حاکمیت است که شعار مستضعفین و عدالت را بسیار داده اند اما در یک فرآیند زمانی به علت تکرار این شعار دچار نوعی روزمرگی در آن شده اند به عبارت بهتر این جریان باوجود دغدغه مند بودن در امور محرومین و مستضعفین ،دچار نوعی کرختی در این امر شده اند و دغدغه آنها از عدالت به دیگر آرمانهای انقلاب تغییر فاز داده است که در این مقطع زمانی بیش از هر چیزی به استکبارستیزی می پردازند بعنوان نمونه در نمازجمعه این هفته تهران ( یعنی هفته بعد از افشا پاداشهای مسوولین بیمه ) اکثر خطبه ی دوم امام جمعه محترم به موضوع هسته ای و بحث آمریکا اختصاص داده شد بدون آنکه متاسفانه کوچکترین اشاره ای به موضوع پاداش های ناعادلانه بیمه داشته باشد. این جریان تقریبا حساسیتش را نسبت به بی عدالتی از دست داده و بیش از هر چیزی نگران از بین رفتن انقلاب بوسیله دشمنان انقلاب است تا نگران از دست رفتن انقلاب بواسطه بی عدالتی.
گروه سوم:
اما دسته سوم، جریان عدالتخواهی هستند که برخلاف گروه اول، عدالت دغدغه اصلی آنهاست ودر اتفاقات این سالها برخلاف گروه دوم، دچار روزمرگی و تغییر گفتمان نشده اند و هنوز هم چه در دغدغه و چه در گفتمان؛ عدالت اولویت اول و مهمترین هدف آنهاست اما بعلت فقدان کار حزبی وگروهی سطح دغدغه آنها در همان حد گفتمان و حداکثر، یکسری کارهای مقطعی محدود مانده است وهنوز موفق به ارائه مدلی کارآمد برای اجرای عدالت نشده اند. از نمونه های بارز تلاش این جریان می توان به تصویب قانون خدمات کشوری در سال ۸۶ و درمجلس هفتم اشاره کرد که با وجود نقاط قابل تحسین در این قانون اما به علت نقاط ضعف موجود در آن نتوانست جلوی اینگونه بی عدالتی ها درنظام پرداخت را بگیرد.
بهرحال آنچه که در انتها می توان نتیجه گرفت هرسه جریان سیاسی در اینگونه بی عدالتی ها مقصرند هرچند که در میزان تقصیر یا قصور آنها تفاوت قابل توجهی وجود دارد.
امیرمعلمی
منبع: خردآنلاین