فساد بانکی یکی از موضوعات رایج در اقتصادهای دنیا به خصوص در ساز و کار لیبرالیسم است و شاید یکی از اصلیترین رشد و پویایی اقتصاد کشورها باشد. در کشور ما پس از پیروزی انقلاب و استقرار چارچوبهای اسلامی در ارکان نظام، کارکرد سالم و شفاف بانکها همواره مورد توجه و مطالبه مردم و کارشناسان بوده است. علیرغم تمام تلاشهایی که در راستای تحقق بانکداری اسلامی بدون فساد و ربا صورت گرفته متاسفانه شأن نظام بانکی کشور با دستاوردهای درخشان نظام در سایر عرصهها هماهنگی و همراهی نداشته است. سوال اینجاست که چرا بانکها همچنان یکی از مضرترین نهادهای اقتصادی کشورند و به جای پرداختن به کارکرد اصلی خود به اموراتی سرگرم شدهاند که منجر به خاموش شدن اقتصاد کشور یا همان رکود شده است ؟ پاسخ را باید در سرازیر شدن سرمایههای بانکی به سوی فعالیتهای غیر تولیدی و عدم نظارت مسئولانه در گلوگاههای فساد جستجو کرد.
رشد فزاینده و نگرانکننده فساد بانکی از جمله مواردی که هیچ سنخیتی با نظام جمهوری اسلامی ایران ندارد و کمکاری مسئولین بانکی برای مقابله با آن باعث شده که هر از گاهی، خبری از فسادهای بانکی بعضاً بزرگ و هنگفت منتشر گردد. در نظام سرمایهداری لیبرال، تنها به وجه سودآوری فارغ از هر نوع تقید انسانی صحه گذاشته میشود اما در نظام اقتصادی اسلام، منافع ملی و دینی و توجه به نیازمندان و فقرا مبنا تلقی شده و ایمان و تقوای فرد است که مانع زیادهخواهی میشود.
فاکتورهای مهمی نظیر توسعه صنعتی ایران، بینیازی به خارج از کشور و تحقق سیاستهای اقتصاد مقاومتی همگی نیازمند نظام بانکداری اسلامی و عاری از فساد است زیرا وظیفه اصلی بانکها، جمعآوری سرمایههای کوچک مردم و به جریان انداختن آنها در مسیر تولید است اما اگر چنین نباشد، وضعیت جاری، کمترین نتیجه آن خواهد بود.
در این صورت باید دید که علت عدم هدایت سرمایههای بانکی به سوی تولید یا همان سرمنشاء فساد چیست و چرا مسئله تولید، هنوز به دغدغه شماره یک کشور تبدیل نشده است. دلیل این امر نیاز به کنکاش دقیق ندارد و نگاهی گذرا به گذشته ما را به این حقیقت دلالت میکند که دلارهای نفتی ارزان، باعث تنپروری و بیتوجهی برخی مسئولین بوده است. هنوز هم بعضی دستگاههای اجرایی به جای اعتماد به توانمندی داخلی ترجیح میدهند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را با پول نفت وارد کنند لذا مشاهده اقلامی نظیر سنگپا و دندان مصنوعی در لیست واردات کشور جای تعجب ندارد. کاش قضیه به همین جا ختم میشد و اجناسی اینچنینی وارد کشور میگردید اما بر اساس گزارشها، ایران زرخیز چهار فصل، به لطف بیکفایتی برخی کارگزاران اقتصادی، ۶۰ درصد مواد غذایی خود را از خارج وارد میکند و تقریبا تمام صنایع با واردات اقلام مورد نیاز خود سرپا هستند. اینجاست که انسان ناخودآگاه به یاد شعار تبلیغاتی برخی بانکها میافتد که «حمایت از تولید ملی وظیفه ماست !»
از سوی دیگر، سرمایهای که بناست بانکها در جهت تقویت تولید به کار گیرند، بعضاً به صورت وام بانکی بدون وثیقه مطمئن به افراد و به نام تاسیس واحد تولیدی پرداخت میشود اما سر از بازار سکه، ارز، مسکن و خودرو در میآورد. در خبرها آمده بود که حدود ۵۰ هزار میلیارد تومان به صورت وام در اختیار ۴۰۰ نفر قرار دارد که بازپرداخت آنها در هالهای از ابهام است. فساد ناشی از عدم بازپرداخت وامها از یک سو و شرکت در فعالیتهایی که شرح آن گذشت باعث میشود که بانکها فاقد نقدینگی برای پرداخت وام به مردم عادی باشند. در نتیجه، این سرمایهها هم از جهت نامشخص بودن روند پرداخت و بازپرداخت دردسرآفرین است و هم به لحاظ ورود به فعالیتهای غیرمولد، ضربه سختی به اقتصاد تولیدی کشور وارد میکند.
وقتی اقتصاد کشور نظام مالیاتی صحیحی نداشته باشد و به جای تامین درآمدها از این طریق به دلارهای نفتی ارزانقیمت متوسل شود، نتیجه منطقی این خواهد بود که از سرمایه نفتی کشور به واردکنندگان کالاهای خارجی یارانه ارزان قیمت پرداخت میشود و با کمال تاسف شرایط فعلی اینگونه است. دلار ارزان که باید آن را «رانت واردکنندگان» نامگذاری کرد، تولیدکنندگان داخلی را به این دلیل به زانو در میآورد که قیمت دلار، متناسب با رشد تورم افزایش پیدا نکرده و هر چه که از خارج وارد شود، سودآوری خواهد داشت. برخی بانکها با ورود به این مسیر خطرناک، به تدریج به سوی بنگاهداری و شرکت در فعالیتهای پر سود مانند دلالی، واردات، احتکار و خرید و فروش سکه گام بر میدارند.
نکته دیگر آنکه علاوه بر وظیفه نقشآفرینی برجسته در تولید، بانکها موظفند بر اساس خط مشی ملی و انقلابی، تراکنشها و داد و ستد مالی خود را شفاف نمایند تا تمام ردههای مدیریتی پاسخگوی مسئولیتهای خود باشند. فرار برخی متهمین بانکی که در سالهای گذشته روی داد به دلیل نقص ساختاری و مدیریتی بانکهاست و چاره آن افزایش نظارتها و برخوردهای قانونی پیش از ورود قوه قضائیه به جریان امر است. برخی مسئولین بانکی، نه تنها از انجام وظایف نظارتی و مدیریتی خود شانه خالی میکنند بلکه از افشاء و ارائه اسامی متخلفین به قوه قضائیه امتناع میورزند و در نتیجه مانع تحقق عدالت مالی و بانکی میگردند.
بر اساس گزارههای فوق راهکار مبارزه اصولی با فساد بانکی را باید در استقلال اقتصادی جستجو کرد و روشهای گذرا درمان قطعی این بیماری نخواهد بود. توجه به این دو نکته ساده اما بسیار حیاتی برای مبارزه ریشهای با فساد بانکی ضروری به نظر میرسد:
۱- عدم اختصاص دلار ارزان قیمت و تعیین قیمت آن بر اساس نرخ واقعی تورم در کشور. این کار باعث میشود سود واقعی در فعالیتهای تولیدی تعریف شود و هیچ شخص حقیقی و حقوقی از جمله بانکها به سمت سوزاندن سرمایههای کشور مایل نگردد. دلار دولتی تنها باید در بخشهای محدود و حیاتی که هنوز بسترهای تولید آن مهیا نشده هزینه شود.
۲- تغییر سیاستهای مدیریت بانکی به نحوی که این نهاد مالی در خدمت اهداف انقلاب اسلامی به کار گرفته شود. خشک کردن سرچشمههای فساد در مبادی آن و استفاده از نیروهای نظارتی مومن و مطمئن برای جلوگیری از رشد بسترهای ناسالم مالی از ضروریاتی است که باید خارج از چارچوب فعلی بانکها تدبیر شود. روشن است روشهای فعلی نظارتی قادر نیست منافع ملی و عموم مردم را تامین کند.
شکی نیست که در صورت توجه به اصول اقتصاد اسلامی که مبنای پویایی انقلاب اسلامی بوده و خون پاکترین جوانان کشور به پای آن ریخته شده است، هیچ مسئول و هیچ نهاد مالی و بانکی خود را جدای از بدنه عموم جامعه و برتر از آنها تصور نخواهد کرد و در نتیجه تمام سرمایههای کشور در مسیری شفاف و عاری از فساد، راه خود را به سوی اقتصاد تولیدی و مقاومتی پیدا خواهد کرد.
نویسنده: دکتر ابراهیم رزاقی
منبع: حمایت