حمایتهای کور و بیفایده شکستخورده است، اما کسی حاضر نیست این شکست را قبول کند و برای همین آمارسازی میکنیم…
مجیدرضا حریری، نایب رئیس اتاق ایران و چین و رئیس انجمن صادرکنندگان صنایعدستی بر این باور است که نبود استراتژی در اقتصاد و حمایتهای کور از هر کس و هر چیزی در اقتصاد منجر به تداوم و حتی عمقبخشی خامفروشی شده است. وی معتقد است که تفکیک صادرکننده و واردکننده بیشتر یک بازی است، زیرا شاخصترین صادرکنندگان هم واردکننده هستند و برای تاجر بهمثابه یک انسان اقتصادی فعالیت منجر به درآمد مهم است و لذا اگر کالای نهایی قابل رقابت در بازارهای جهانی در ایران تولید شود، حتماً آن را صادر میکند.
چرا در سالهای اخیر با وجود اینکه بسیار بر جلوگیری از صادرات مواداولیه، خامفروشی و اقتصاد مقاومتی تأکیده شده، ارزش کالاهای صادراتی ما کمتر و ارزش کالاهای وارداتی بیشتر شده است؟
نخست باید بدانیم که اقتصاد با تأکید بر واژههای کلی و بدیهی بهبود نمییابد، بلکه با اعمال سیاستگذاری درست و اجرای آن میسر میشود. نمیتوانیم مرتب بگوییم که باید کالا به دنیا صادر کنیم، اما الزاماتش را فراهم نکنیم.
من خیلی صفبندیهای موجود صادرکننده و واردکننده را که در فضای عمومی جامعه مطرح میشود، نمیپذیرم. به این معنا که تاجر بر اساس منفعتش تجارت میکند و ما که در فضای تجارت بین کشورها با تاجران سر و کار داریم، میدانیم که بیشترین افرادی که به عنوان واردکننده میشناسیم به نوعی صادرکننده هستند و صادرکنندگان شاخص ما هم به نوعی واردکنندهاند، لذا تجارت فرامرزی (صادرات و واردات) در یک دسته قرار میگیرند و تفکیک آن بیشتر بازی برای فضای عمومی است. به عبارت بهتر، کسی که هنر ارتباط با بازارهای جهانی را دارد اگر بداند که صادرات سود بیشتری دارد به سراغ واردات نمیرود یا برعکس و غیر از این هم باشد یعنی تاجر خوبی نیست.
از منظر اقتصادی هم این شعارها که ما تولیدکنندگان ایثار میکنیم یا من صادرکننده قهرمانم نوعی بازی است و بر اساس منطق انسان اقتصادی اگر کسی درآمدی کسب نکند به سراغ فعالیت اقتصادی نمیرود. بنابراین اگر برای تاجر در درون اقتصاد کالای قابل رقابت در بازارهای خارجی ساخته نشود، قادر به صادرات نیست، صادرکننده که نمیتواند باد هوا صادر کند!
البته به اعتقاد من برای فعالیتهای اقتصادی باید یک قید مشروعیت فعالیت اقتصادی باشد که به نظر من این قید فعالیت حرام یا حلال است.
این ایراد از نگاه یک تاجر است، اگر قرار باشد با این نوع نگاه به اقتصاد یک کشور نگاه کنیم پس چه اصراری داریم به تولید کالای صادرات محور و از آن مهمتر چه دلیلی برای ساخت کالاهای با ارزش افزوده است؟ یعنی با این نگاه آیا کشورهای توسعه یافته هم اصلاً به سراغ صادرات محصولات نهایی میرفتند؟ به عبارت دیگر ما در حال عمقبخشی به خامفروشی هستیم!
اول آنکه تجارت یک جاده دو طرفه است. شما نمیتوانید فقط صادرکننده یا واردکننده باشید، اما اینکه نسبت ارزش کالاهای صادراتی نسبت به وارداتی یک نسبت ۸/۳ برابری دارد، یعنی ارزش کالاهای صادراتی ما حدود ۳۶۰ دلار در هرتن بوده و حدود هزار و ۳۰۰ دلار در هر تن ارزش کالاهای وارداتی ما است، اما این روند تقریباً ثابت بوده و در دو سه دهه اخیر قیمتهای جهانی این نسبت را تغییر داده و علتش این است که ما کالای ساخته شده قابل رقابت در بازارهای جهانی نداریم و مواد خامفروشی در نفس خود جرم یا غلط نیست. مهم این است که شما سیاستگذاری کرده باشید و براساس یک سیاستگذاری فعالیتهای تجارت خارجی خود را دنبال کنید. به عنوان مثال استرالیا به دلیل نسبت جمعیتش به وسعت خاک و منابع معدنیاش بیشتر به صادرات موادمعدنی خام تأکید دارد، اما بر مبنای یک سیاستگذاری آن را بد نمیداند. اشکال ما این است که ما هر کاری که میکنیم، بد و عار میدانیم در حالی که خامفروشی یا صادرات مواد را با حداقل فرآوری بیشتر کردهایم.
به عبارت بهتر ما استراتژی مناسبی در اقتصاد کشور خود نداریم و هنوز در طی پنج دهه اخیر با چند برنامه توسعهای قبل از انقلاب، شش برنامه بعد از انقلاب و سند چشمانداز بهرغم اینکه محور برنامهها اقتصادی است، اما در هدفگذاریها اشارهای به افزایش تولید ناخالص ملی (GDP) نداشتهایم؛ یعنی نیامدهایم بگوییم الان تولید ناخالص ملی ما در حال حاضر الف است و قرار است در ۱۰ سال آینده با یک ضریب مشخص این عدد افزایش یابد. ما باید در یک برنامه مشخص سهم بخشهای مختلف مانند کشاورزی، صنعت، معدن و در خدمات را روشن کنیم. در سندها ما آرزوهایمان را مینویسیم، اما شاخصسازیها و نحوه رسیدن به آن را نمیگوییم و نتیجه این میشود که ما در هیچ بخشی هیچ چیزی نیستیم. به جای اینکه به همه کارها بودجه تزریق کنیم باید ۱۰ اولویت را که در آن مزیت داریم در نظر بگیریم و آن را تقویت کنیم.
این درست است که ما واقعاً در همه بخشها وارد شدهایم و بیشتر اتلاف منابع داشتهایم، مثلاً در صادرات باید چه کنیم تا این روند خامفروشی و روند کند میزان توسعه صادرات در سالهای اخیر شتاب پیدا کند؟
در مورد صادرات هم همین وضعیت است. در زمان حاضر از هر کسی که هر چیزی صادر میکند حمایت میشود، اما در عمل جایزه صادراتی میخواهیم بدهیم، نمیدهیم. در حالی که برای رقابتی کردن کالاهای صادراتی، دولت به عنوان مثال روی ۱۰ قلم کالا که در آن مزیت داریم و در بازارهای جهانی میتوانیم رقابت کنیم متمرکز شود و نوع حمایتها و مدت سالها را هم اعلام کند و در عین حال باید حمایتها هم براساس یک سیستم نظارتی دقیق باشد. به عنوان مثال صادرات خدمات مهندسی ما به کشورهای توسعه یافته با نظارتهای جدی نبوده و بیشتر در کشورهایی بوده که شفافیت اقتصادی کمتری داشتهاند و فساد مالی و اداریشان بسیار بدتر از ما بوده است؛ مثلاً به بنگلادش و کنیا. صادرکننده خدمات فنی و مهندسی در آنجا ۱۰ دلار هزینه ساخت ابنیه و فعالیتهای عمرانی میکند که از این ۱۰ دلار یک دلار رشوه است و به جای صورت وضعیت مالی ۱۰دلاری، صورتحساب ۱۰۰ دلاری ارائه میدهد. ۱۰۰دلار را در دولت قبلی ارائه میداد و از جایزه صادراتی ۸درصد برخوردار میشد. یعنی ۸۰ درصد سرمایهگذاریاش را از دولت خود ما پس میگرفت.
آیا اینگونه حمایتها از صادرات کالاها و خدمات ما را در بازارهای جهانی رقابتی میکرد؟ درست بود؟ یا در کالاهایی مانند فولاد و پتروشیمی که قیمتش را هم ما تعیین نمیکنیم، چه لزومی به حمایتهای صادراتی است؟ حتی در برخی مواقع باید عوارض آنها را بگیرند.
هماکنون فریادها را صادرکنندگان خرد مانند صادرکنندگان پسته یا صنایعدستی میزنند. آنهایی که کل صادراتشان بیشتر از ۱۰ میلیون دلار نیست و کلاً سود صادراتشان ۲ الی ۳ درصد است، اما فولاد مبارکه از مالیات معاف میشود؛ یعنی برای اینکه در سال ۲۰۰میلیون تومان مالیات ندهیم بلندگوی رانتخوارانی میشویم که موادخام، انرژی، آب و زندگی مردم را صادر میکنند.
پس کدام صادرکننده باید مورد حمایت قرار بگیرد؟
آن صادرکنندهای که عمق صادراتش بیشتر شده است، آن کسی که یک قالی یا گلیم میبافد که در تأمین مواداولیهاش هیچ وابستگی به خارج ندارد باید بیشتر از معافیتهای مالیاتی و جوایز صادراتی بهره ببرد. البته تأکید میکنم نباید جلوی خامفروشی گرفته شود. ما منابع معدنی زیادی داریم و باید آنها را صادر کنیم، هر چند که اگر میتوانیم باید آنها را فرآوری کنیم. چرا نفت و گاز که دست دولت است خامفروشی میکنیم، اما کسی که معدنی در دستش دارد مجاز به فروش نباشد؟ با همه این توضیحات چون منابع دولت محدود است حمایتها باید از خامفروشان برداشته شود. حق نداریم خامفروش را تشویق کنیم، در عین حالی که نباید مانع کسب و کارش شویم. تشویق و حمایت باید برای کالاهای نهایی باشد که قابلیت صادرات داشته باشد و این حمایتها هم باید مدتدار باشد، یعنی مثلاً پنج سال حمایت با روند کاهشی باشد. اگر بخشی و یا کسی با همه این حمایتها توانمند نشده، یعنی یک تاجر یا فعال اقتصادی خوبی نیست و قرار است رانت بگیرد. این سیاستهای غلط صادراتی در ۳۰ سال گذشته منجر به شکست شده و این شکست را میبینند، اما نمیخواهند باور کنند. لذا آمار میسازند و یک روز نفت را از غیر نفت جدا میکنند، یک روز گاز را در آمار صادرات غیرنفت اضافه میکنند. اگر بازار عراق و افغانستان که بازارهای بسیار ناپایداری است را از ما بگیرند آمار صادرات غیرنفتی واقعیمان بیشتر از ۲ میلیارد دلار در سال نمیرسد. همین نگاه غلط را هم نسبت به تولید در کشور داشتهایم و معتقد بودیم هر کسی در تولید وارد شد باید دور آن بگردیم. نه به مزیت توجه کردیم و نه به تخصص و نه به شرایط و از آنجایی که منابع محدود است آنهایی که سریعتر و بیشتر به رانت دسترسی داشتهاند از مواهبش استفاده کردهاند که بعضی ماندگار شدهاند و بعضیها هم منابع را اتلاف کردهاند. به نظرم باید استراتژی درستی تدوین کنیم و دست از حمایت همهجانبه از همه را کنار بگذاریم، زیرا با این روش رانتهای مثبت ایجاد نمیشود و اقتصاد و صادرات درست نمیشود!
مهران ابراهیمیان
منبع: روزنامه جوان