اینکه همه افراد جامعه از خرد وکلان، پیرو جوان ،کبیر و صغیر و با هر رنگ و نژادی و با هر دین و مذهبی به نحوی از انحای با طویلترین دستگاه دولتی در ایران یعنی بزرگترین مرکز آدم سازی و یا به نوعی جامعه پذیری ارتباط دارند تردیدی در آن نیست و شاید کسی نتواند به خود جرأت دهد که منکر این موضوع شود، کدام موجود ناطقی است که خود را بینیاز از آموزش وپرورش بداند، کدام بنایی از انواع بناهای اجتماعی است که شالوده اصلی آن از دستگاه آموزش و پرورش متأثر نشده باشد.
امروزه کدام کوره دهی است که در آن مدرسه و معلمی نباشد چه کسی است که ادعا کند دانشآموزی بی مدرسه و بی معلم است، امروزه برای یک دانشآموز یک معلم وجود دارد، هستند روستاهایی که در آنها آب شرب و یا برخی امکانات رفاهی اولیه وجود ندارد امّا مدرسه در آنجا دایر است، به حق باید گفت ایران عصر حاضر حداقل در کمیت یکی از پنج کشور برترجهان در این زمینه است، این حالت و دست اندرکاران این امور از گذشته تا به امروزحتماً باید ستوده شوند و به یقین باید خادمان ماضی و حال این عرصه را قدر دانست وحرمت شان را نه تنها در بهبود معیشتشان بلکه در ارتقای دادن شأن و منزلت اجتماعی شان به جا آورد. با این توصیف سوأل اینجاست که کدام ضرورتهاست که تعلیم وتعلّم را اینگونه گسترش داده است و چرا امروزه و با وجود این همه وسایل ارتباطی و دستگاههای دیگر آموزشی هنوز آموزش و پرورش رتبه اول جامعهپذیر شدن افراد جامعه را به خود اختصاص داده است. سفارش دین و آیین و بزرگان به علم آموزی و نیاز به سواد امری است که در جای خود همیشه مهم بوده است، اما ساختن جامعهای سالم از لحاظ اجتماعی امری است که سرمایه گذاری صحیح در آن موجب کاهش سایر هزینهها در آینده است. مگر نه این است که اگر آموزش و پرورش جامعهای سالم باشد سلامت فکری و حتی جسمی آن جامعه تضمین میشود، رشد و پرورش دادن یک نهال بسیار ساده تر و کم هزینه تر از اصلاح یک درخت تنومند است. همه جوامع پویا و شاداب گام اول و اساسی این مسیر را مسلماً از آموزش و پرورش استارت زدهاند، در اینکه برای نیل به مقصود سلامت اجتماعی چاره ای جز آموزش و پرورش نیست تردیدی وجود ندارد. اما شرط اصلی این امر این است که این دستگاه سازنده از گزند بازیهای سیاسی مصون باشد. آموزش وپرورش نیز مانند سایر دستگاهها فرصتها و تهدیدهایی دارد و سیاستگذاری و برنامهریزیهایی به مراتب قویتر و با ثبات تر از سایر دستگاههای دولتی را میطلبد. با این مقدمه قصد ورود به موضوعی را دارم که شاید به مذاق برخی ها خوش نیاید؛ سیاست زدگی آموزش و پرورش در ایران به خصوص در دو دهه اخیر یکی از پارامترهای اصلی در بروز پدیده زشت اختلاس و سوء مدیریت ها در سایر دستگاهها و حتی خود آموزش وپرورش است چراکه امروزه ملاحظه می شود بزرگترین اختلاس از صندوق ذخیره فرهنگیان سر می زند. چرا نباید درصدی از سوء مدیریت ناشی از برخورد قطارها در هفت خوان و جان سپردن فاجعه آمیز هموطنان را بی ارتباط با آموزش وپرورش دانست چرا نباید یکی از دلایل اصلی جان سپردن سالانه بیش از هشتاد هزار انسان در حوداث رانندگی و یا وجود زندانها را از عملکرد سیاست زده آموزش وپرورش ندید البته تاکید می شود یکی از علل اصلی است و نه همه آن. البته احتمالاً برای توجیه این ضعف ها کمبود بودجه و دهها مورد شبیه آن ردیف شود که شاید درجای خود درست باشد ولی باید قبول کرد که با همین بضاعت کم آموزش وپرورش می توان بسیاری از آسیبها را کاهش داد، این مطلب به هیچ عنوان به دنبال مقصر جلوه دادن آموزش وپرورش نیست بلکه هدف بیان دخالتهای سیاسی گسترده در این دستگاه عظیم است. به عقیده جامعه شناسان به میزانی که افراد روند اجتماعی شدن را به درستی طی نکنند به همان میزان رشد بزهکاری و قانون گریزی افزایش می یابد. اینکه در ایران و به خصوص در دو دهه اخیر بعد از هر انتخابات، تغییرات گسترده و بلدوزی در پستها و مدیریت صورت می گیرد به قانونی نانوشته تبدیل شده است امّا ای کاش عزمی پیدا شود و این سیاسی کاری ها و سیاست زدگی را از محیط آموزش و پرورش یا دور سازد و یا کاهش دهد و اینگونه نباشدکه با روی کار آمدن دولتی جدید و یا نماینده ای تازه حتی مدیران مدارس و معاون یک واحد کوچک آموزشی نیز متاثر از تغییر پست های سیاسی و بدون توجه به معیارهای فضلی و شایسته گی و فقط به صرف انتساب به نماینده و یا مقامی اجرایی و حتی در وسط سال تحصیلی تغییر یابد تا شاید پاداش حضور در ستاد های انتخاباتی با اعطای حق مدیریت پرداخته شود، در حالیکه دراین میان آموزش و بچه های مردم فدای عقده ها و سیاست بازی ها می شود. ملاحظه شده است با پیروزی یک نماینده مجلس دریک شهرستانی اولین مدیری که تغییر می کند مدیر آموزش وپرورش همان شهرستان است البته یک از دلایل این کار علاوه علت های دیگر مظلومیت این دستگاه است شاید به جرأت بتوان گفت که گسترده ترین توزیع سهم در هنگام بروز تحولات سیاسی داخلی و به خصوص بعد از هر انتخاباتی در آموزش وپرورش صورت می گیرد، این عدم ثبات و ورود سیاسیون و عدم توجه به شایستگی افراد در تصاحب مدیریت های کلان و خرد در آموزش وپرورش نتیجه اش در افزایش ناهنجاری های اجتماعی و سوء مدیریت هاست که در جامعه بروز پیدا می کند و به دلایلی از کنار این مسایل مهم به سادگی می گذریم. اینکه امروزه تحقیقات نشان می دهد که با افزایش استفاده از فضاهای مجازی و سایبری و یا به نوعی گروه بازی های تلگرامی میانگین معدل دانش آموزان سیر صعودی قابل توجهی دارد شاید عمد دلیل اش سیاست زدگی آموزش و پرورش و کلاس های درس است، به طوری که نمایندهای خودش ویا نمایندگانش همه ظرفیت های خود و اداره ای کوچک از ادارات آموزش وپرورش را مصروف برکناری کارشناس مثلاً امورمالی و یا روابط عمومی می کنند چرا که برخلاف میل آنها رأی داده ویا منتقد رفتارهای خارج قانون آنها شده است و با آسمان و ریسمان بافی برای عده ای خاص مدیریت و معاونت مدرسه ای را می تراشند ، تا حق مدیریت شامل اش شود. سیاسی کاری در آموزش وپرورش به قدری نفوذ کرده که هدیه جشن عاطفه ها نیز مصون از این حالت نمی ماند ،اثر سوء دیگر سیاسی کاری سلب استقلال درتصمیم گیری است، خلاصه اینکه این روند آسیبهای زیر پوستی فراوان و بسیار خطرناکی دارد که عوارض اش در سوء مدیریتها نمود پیدا می کند امروزه آموزش وپرورش به قدری ذلیل شده است که معلمانش عکس های آش پختن و خاله بازی ها دانش آموزان در مدرسه را در فضاهای مجازی قرار می دهند و به تعریف و تمجید از عملکردها می پردازند و سند سازی های تلگرامی را مایه افتخار تلقی می کنند، امروزه کم نیستند مدیرانی در مدارس ،که علیرغم برخوردار نبودن از ملاکهای مدیریتی فقط وفقط به خاطر انتساب به نماینده ای و یا مقامی اجرایی بر مدیریت مدارس چنبره انداخته اند و با دریافت حق مدیریت هزینه عقده گشایی های خود در فضای مجازی را می پردازند، همان طور که اشاره شد سهم آموزش وپرورش از بودجه بسیار بسیار کم است امّا همین اعتبارات کم هم در قالب بازی های سیاسی و جلب رضایت مندی عده ای خاص کم هدر نمی رود، کدام حوزه از آموزش وپرورش تاکنون سند های مالی سوخت اتومبیل روساء را با میزان کارکرد اتومبیل ها مطابقت داده است، کدام حوزه از آموزش وپرورش زمان تحصیلات تکمیلی روساء و میزان حضورآنها در محل کارشان و دریافت حق ماموریت های شان را مورد بررسی قرار داده است، چه جوابی برای این سوألها وجود دارد : آیا معلمانی هستند که با دریافت ابلاغ های صوری از حقوق ماهانه محروم نمی شوند؟
چه تعداد از معلمان به دلیل کسری موظفی از دریافت امتیازات رتبه بندی باز مانده اند؟و آیا هستند معلمانی که بدون حضور در محل کار از تمامی مزایا برخودار می شوند؟
انتصاب یک معاون آموزشی در وسط سال چه محلی از اعراب دارد آیا در وسط سال آمار دانش آموزان افزایش یافته است یا اینکه قبلاً کوتاهی شده است. اگر برای معلمی دریک مدرسه استثنایی بعد از سه سال تضییع حق مدیریتش به یکباره حق مدیریت برقرار شود چگونه می توان آن را توجیه کرد؟
آیا منتسب شدن این معلم به نماینده بعد از انتخابات، می تواند دلیلی برای احقاق حقوقش بعد از سه سال باشد؟ مطلب را در این قسمت با آرزویی شاید آرمانی پایان می دهم : ایکاش به خاطر آینده گان و برای ارتقای سلامت اجتماعی، عزمی پیدا شود که از ورود سیاست بازان و سیاسی کاران به آموزش وپرورش جلوگیری به عمل آورد و شغل معلمی به معنای واقعی آن مقدس و محترم شمارد، در این صورت است که معلم در کلاس درس به غیر از آموزش دل مشغولی دیگر نخواهد داشت.
به نقل از باشگاه وبلاگنویسان اردبیل “وبلر”