هواپیما فرود میآید. خراسان جنوبی. بیرجند. روزی از مهرماه که انتظار گرمای هوا را نداری اما زودتر از مردم خونگرم، آفتاب داغ این شهر، پذیرای مسافران میشود. صبح زود است و قرار است یک روز را در مدرسهها و بین دانشآموزانی از شهر بیرجند و روستاهای اطرافش بگذرانیم. دانش آموزانی که هرکدام، داستان خودشان را دارند.
۹صبح. هنرستان دخترانه انقلاب اسلامی
اینجا هنرستان انقلاب اسلامی است. یک مدرسه شبانهروزی که دخترانش در رشتههای مختلفی مثل کامپیوتر، معماری، مدیریت خانواده و طراحی و دوخت لباس درس میخوانند. نازیلا احسانی، مدیر این مدرسه، درباره تعداد دانشآموزانش میگوید: «تا امروز، ۱۲۱ نفر». او ناچار است آمار را روز به روز اعلام کند چون خیلیها از اول مهر به مدرسه نمیآیند و خیلیها هم تا پایان سال تحصیلی، در مدرسه نمیمانند. علتش هرقدر برای ما عجیب باشد، برای او عادی است؛ فقر: «با این که هزینه کمی از خانوادهها بابت یک سال تحصیلی دریافت میکنیم، بسیاری از آنها میگویند نمیتوانند از عهده این مبلغ برآیند و دخترانشان را به مدرسه نمیفرستند یا بعد از مدتی پشیمان میشوند و او را از مدرسه میبرند. اما مشکل فقط فقر مادی نیست، چون این هزینه را میشود با کمک خیرین تامین کرد، اما به دلیل فقر فرهنگی که وجود دارد، لزومی نمیبینند دخترانشان این راه طولانی را طی کنند، به مدرسه بیایند و درس بخوانند.»
او از زهره میگوید. دانشآموزی که با رتبه تک رقمی در آزمون سراسری، مجبور شده در خانه بماند و برای تامین معاش خانواده، قالیبافی کند. و از بسیاری دختران دیگر خبر میدهد که مجبور به ازدواج اجباری میشوند و یک روز ناگهان خبر میرسد که باید نامشان از لیست اسامی کلاسی خط بخورد. او از دانشآموزانی میگوید که تعدادشان کمتر از قبل شده چون آمار جمعیتی کاهش پیدا کرده و روند مهاجرت به شهرهای بزرگ شدت گرفته.
احسانی از خشکسالی گلایه دارد که سال به سال، وضعیت دانشآموزانش را بدتر میکند: «امسال، یازدهمین سالی است که با خشکسالی شدید مواجهیم. خشکسالی، کشاورزی و دامداری را با مشکل مواجه میکند، اقتصاد خانوادهها ضعیفتر میشود و آنها از درس خواندن بچهها جلوگیری میکنند. ما هر کاری که بتوانیم، میکنیم. حتی چهار نفر ضامن یک دانشآموز شدهایم که بدون نیاز به هزینه، درس بخواند و خانوادهاش بدانند قرار نیست پولی پرداخت کنند. اما باز هم بعضی خانوادههای روستایی ترجیح میدهند از هر هزینهای بکاهند؛ مثلا هزینه تحصیل.»
اما این وضعیت برای دخترانی که در رشته طراحی و دوخت لباس درس میخوانند بهتر است. آنها علاوه بر تحصیل، میتوانند درآمد هم داشته باشند. ایده «تولید حین آموزش» که دو سال است با همت جامعه یاوری فرهنگی اجرا شده، به آنها این امکان را داده که بتوانند از مهارتشان، هم برای درآمدزایی استفاده کنند و هم لباسی به نیازمندان اهدا شود. یک تیر با دو نشان.
پروژه تولید حین آموزش در سال ۱۳۹۳ شکل گرفت که طی آن ۱۱ کارگاه فنی در هنرستانهای طراحی دوخت استان خراسان جنوبی تجهیز شدند و مواد لازمی مثل پارچه و چرخ خیاطی در اختیار دانش آموزان دختر قرار گرفت. آنها با این پارچه ها ساک خرید، لباس مدرسه، مانتوی مجلسی و … دوختند و تا شهریور ۱۳۹۵ بیشتر از ۲۱ هزاردست لباس تولید شد. جامعه یاوری فرهنگی دستمزد این دانش آموزان را داد و بعد آنها را بین دانش آموزان، کودکان و خانواده های نیازمند استان توزیع کرد.
۹:۴۵صبح. کلاس آموزش خیاطی هنرستان انقلاب اسلامی
چند چرخ خیاطی قدیمی و جدید. الگوهایی که روی میز پهن شدهاند و تختهسیاهی که مربی، الگوی یک لباس را روی آن کشیده و اندازههای فرضی را کنارش نوشته است. اینجا همان جایی است که الگوی تولید حین آموزش هم اجرا میشود و حالا دخترها را با اعتماد به نفس و رضایت بیشتری به کلاس آورده است.
هر کدامشان، از یک جا آمدهاند و دور این میز خیاطی جمع شدهاند. سده، گومنج، دستگرد و حتی میریک که با ۱۲۸ کیلومتر فاصله، دورترین روستا محسوب میشود. بیشتر آنها به دلیل فاصلههای طولانی، در خوابگاه میمانند و بعضی که نزدیکترند، به خانه برمیگردند. زهرای ۱۵ ساله، از دانشآموزان شبانهروزی است که از روستای «فریز و افکشت» آمده. روستایشان ۸۰ کیلومتر با مدرسه فاصله دارد. سال سوم طراحی دوخت است و میگوید میخواهد بعد از تمام شدن درسش، برگردد روستا و یک «خیاطخانه» داشته باشد. خوشحال و منتظر است. میگوید روستایشان خیاطخانه ندارد و امیدوار است کار و کاسبیاش خوب باشد. فاطمه اهل روستای «زیرگه» در چهل کیلومتری بیرجند است. او هم میخواهد یک خیاطی داشته باشد که لباس همه اهل روستا را بدوزد. میگوید لباس مجلسی را خوب میدوزد اما هنوز به یاد گرفتن لباس عروس نرسیدهاند. آن را که یاد بگیرد، دیگر هنرش تکمیل است. مریم، سمیه و دختران دیگر همکلاسیشان هم جوابهای مشابهی میدهند. همهشان در جواب این که به دانشگاه فکر میکنی؟ لبخندی میزنند و بعد از کمی مکث میگویند: فکر میکنیم. و در جواب این که چه رویایی دارید؟ لبخند طولانیتری میزنند، انگار که جواب آمادهای نداشته باشند؛ رویا؟!
۱۰:۳۰ صبح. هنرستان پسرانه .تلاشگران
هنرستان تلاشگران با دانشآموزان دارای نیازهای ویژه یا همان در اصطلاح معمول، دانشآموزان استثنایی، قرار است گام بعدی جامعه یاوری برای پروژه تولید حین آموزش باشد.
اینجا بچهها نجاری و درودگری و کارهای فنی یاد میگیرند. مهارتهایی که بعدا قرار است به کارشان بیاید و از آنها کسب درآمد کنند. اما شرایطشان طوری است که جامعه، چندان اعتمادی به سپردن سفارش و استخدام آنها نمیکند و هر چقدر هم که توانایی خودشان را ثابت کنند، باز هم وضعیت راحتی برای پیدا کردن کار در انتظارشان نیست. آن هم در شرایطی که به گفته مردم، بیکاری در شهر و روستا بیداد میکند.
اما حالا آنها امیدوارند. قرار است میز و نیمکتهایی برای تجهیز مدارس استان به این دانشآموزها سفارش داده شود و با این کار، هم خرج تحصیلشان را داشته باشند و کمکخرج خانواده باشند، هم نیازی از نیازمندان روستا مرتفع شود. مهمتر از همه این که به ماندن در شهر خودشان امیدوار باشند و اینطور که سیدعلی اکبر محمدی، رییس اداره دانشآموزان با نیازهای ویژه میگوید، ایجاد شغل باعث میشود مثل خیلی از افراد دیگر راهی شهرهای بزرگ نشوند.
محمدی هم مثل خانم احسانی به کمبود آب، نبود امکانات کشاورزی و دامداری اشاره میکند که خانوادههای زیادی را به ناچار برای پیدا کردن شغل و گذران زندگی، راهی شهر کرده است. مردمی که آنقدر دیده نمیشوند و امکانات ندارند که حاضرند همهچیز را رها کنند و به امید زندگی بهتر به شهرهای بزرگ بروند؛ حتی اگر حاشیهنشینی در تهران باشد.
۱۱:۴۵صبح. دبستان پسرانه علی مقدم
شهرک چهکند. دبستان علی مقدم. دبستانی که خیرین ساختهاند و حالا ۱۷۰ دانشآموز پسر در آن تحصیل میکنند. با قد و قوارههای کوچکشان صفهای منظمی تشکیل دادهاند. آفتاب خستهشان کرده اما ایستادهاند که لباسهای جدید تحویل بگیرند. لباسهایی که هنر دست فاطمه و زهرا و بقیه دانشآموزان هنرستان انقلاب اسلامی است. همان که دخترانش میخواهند کارگاه خیاطی داشته باشند.
لباسهای جدیدشان را تحویل میگیرند و فوری آن را امتحان میکنند. پیکسلهای «مداد جادو» را به سینهشان نصب میکنند و با خوشحالی از مدرسه میروند که جایشان را به بچههای نوبت عصر بدهند. آنها حالا با #مدادجادو آشنا هستند. کمپینی که جامعه یاوری تشکیل داده و به تجهیز امکانات آموزشی مدارس مناطق محروم اختصاص دارد؛ فعالیتی که مهرماه امسال شروع شده تا برای دانشآموزان نیازمند کولهپشتی و لوازم تحریر فراهم کند.
اما ظاهرا این بچهها نیازهایی بیشتر از لوازم تحریر هم دارند و از محرومیتهای اساسیتری رنج میبرند؛ غذا. به گفته مدیر این مدرسه، بیشتر اهالی از روستاهای نیازمند استان خراسان مهاجرت کردهاند و وضع مالی خوبی ندارند، برای همین است که میشود مشکل سوءتغذیه را در یک نگاه در این کودکان تشخیص داد: «اینجا منطقه محرومی است. بسیاری از این بچهها در خانوادههایی زندگی میکنند که پدرشان بیکار است و مشکلات زیادی در تامین معاش دارند. بچههایی را داریم که در مدرسه ضعف دارند و والدینشان میگویند به دلیل بیپولی ناچار شدهاند یک وعده غذایی را حذف کنند.»
بچهها با صدای بلند شعار میدهند و از خیرین تشکر میکنند. آقای مدیر میگوید: «اگر خیرین نباشند خیلی از بچهها امکان تحصیل ندارند. خانواده های بیشتر این بچه ها شغل و درآمدی ندارند. آموزش و پرورش هم بودجه زیادی ندارد و ما در مدرسه حتی در پرداخت قبضهای آب و برق با مشکل مواجهیم. این بچه ها نیازهای مختلفی دارند و امیدواریم با کمک خیرین، در کنار تحصیل و آموزش، برای سلامت آنها هم بتوانیم فکری کنیم.»
۱۲:۳۰ ظهر. دبیرستان دخترانه آمنه
اینجا روستای مود است. دبیرستان دخترانه آمنه که مدیران باسلیقهاش بافت سنتی آن را حفظ کردهاند اما تلاش میکنند از تجهیزات روز برای تحصیل دانشآموزان استفاده کنند. در این دبیرستان هم که بسیاری از دانشآموزانش در خوابگاه زندگی میکنند، دختران کلاسهای مختلف با مانتوهای صورتی و سرمهای صف کشیدهاند تا ورود خیران و فعالان جامعه یاوری را خوشامد بگویند.
این مدرسه، پیش از این نیز از سوی جامعه یاوری تجهیز شده و به گفته رضا درمان، مدیرعامل جامعه یاوری، همچنان در تجهیز این مدرسه قدیمی خواهند کوشید تا دانشآموزان روستای مود، جزو رتبههای برتر دانشگاهی باشند و آینده درخشانی داشته باشند. او این هدف را جزو فعالیتهای جامعه یاوری به عنوان یک سازمان مردم نهاد غیرانتفاعی میداند: «ما وظیفه خودمان را حمایت از دانشآموزان و مدرسهسازی میدانیم. نخستین مدرسه این جامعه سال ۶۴ در روستای پرویزآباد شهرستان قائن احداث شد و از آن زمان تاکنون بیش از نیمی از پروژههای جامعه یاوری فرهنگی که بالغ بر ۴۰۰ پروژه است، در خراسان جنوبی اجرا شده است. ساخت مدرسه، سلف سرویس، خوابگاه، کتابخانه، آزمایشگاه و هر فضای آموزشی و کمکآموزشی را در نظر داریم.» در میان سکوت دخترها، یکیشان متنی میخواند که از حامیان تحصیلشان تشکر کند. درمان میگوید: «مهم نیست کجا هستید و به رشته تحصیلی علاقه دارید. فقط یادتان باشد هدفتان را دنبال کنید. درس بخوانید و درس بخوانید و درس بخوانید. با عشق درس بخوانید و تلاش کنید مثل چهرههای سرشناس و موثری که عکسشان به دیوار مدرسه است، برای مدرسه و روستا و استان و کشورتان، افتخار بیافرینید. ما هم از شما حمایت میکنیم.»
دخترها لبخند میزنند، انگار به رویاهایشان فکر میکنند.