«منظور از مبارزه با قاچاق کالا، مقابله با کولهبرهای ضعیفِ بلوچستانى نیست که میرود آنطرف یک چیزى را برمیدارد روى کول خودش مىآورد اینطرف؛ اینها که چیزى نیست، اینها اهمّیّتى ندارد؛ با آنها مبارزه هم نشود اشکالى ندارد، من قاچاقهاى سازمانیافتهى بزرگ را میگویم که با دهها و صدها کانتینر، اجناس قاچاق، وارد کشور می کنند.». این ها جملاتی است که رهبر انقلاب برای مبارزه با قاچاق کالا چندی پیش خطاب به مسئولان بیان فرمودند: مبارزه با قاچاق کالای سازمان یافته بزرگ، به جای مبارزه با کوله برهایی که برای قوت زندگی شان با وسیله شخصی یا با حمل بار بر دوششان، کالایی را خارج از مرزهای قانونی، وارد کشور می کنند.
قاچاق یکی از قدیمیترین شیوههای مبادله غیر قانونی کالا محسوب است. مهم نیست چه کالایی ممنوع است، کافی است که کالا از مبادی غیررسمی وارد شود، آن مهر قاچاق میخورد. در کشور ما نیز رقم قاچاق بهنسبت کشورهای همسایه بسیار وحشتناک و تقریبا یکسوم از مبادلات تجاری خارجی را بهخود اختصاص داده است. نمیتوان گفت از کدام مرزها کالای قاچاق بیشتر وارد میشود اما در همه جا شواهدی از آن میتوان یافت. در جنوب کشور و بهخصوص استان بوشهر هم مساله کالای قاچاق یک مساله قدیمی بهشمار میرود. در حالی که انتظار میرود در استانی مانند بوشهر که بیش از ۷۰۰ کیلومتر ساحل و صنایع بزرگ نفت و گاز و همچنین یکی از بزرگترین نخلستانهای کشور را دارد، به دلیل وجود شغل مناسب، روند قاچاق کند شده باشد، اما به دلایل مختلف این روند روی نداده و مسیر قاچاق همچنان باز است. به گزارش «تابناک»، آمار ها می گویند، در طول سه سال گذشته بوشهریها بیکارتر شدهاند و این بیکاری باعث شده تا بسیاری از جوانان همچنان نگاهشان به دریا باشد. دریایی که گاهی اوقات رنگ خون میگیرد و جوانانی که برای لقمه نانی تلاش میکنند تا امورات خود را بگذرانند، اسیر گلوله میشوند. درست مانند اتفاقی که روز گذشته در بندر نخلتقی روی داد. نخل تقی بزرگتر از عسلویه است و زمانی در آرامش زندگی میکرد اما مردم آن امروز حتی یک خور برای ماهیگیری ندارند، یک شغل خوب ندارند و حتی دریا رفتنشان بهسختی صورت میگیرد. همه این مسائل دست به دست هم داده تا در روزی مانند چهارشنبه که روز عید فطربود و همه مردم این شهر جشن گرفته بودند، بر اثر بگو مگویی ساده، یک جوان از دست برود و مهمترین مرکز صنعتی ایران که دهها میلیارد دلار برای توسعه آن سرمایهگذاری شده، در صدر خبرها قرار بگیرد. همه ماجرای اتفاق روز چهارشنبه از این قرار بود «حادثه حوالی ساعت ۱۶ روز چهارشنبه و زمانی که یک مامور نیروی انتظامی به موتور سواری در حین خروج از اسکله نخل تقی به ظن قاچاق دستور ایست میدهد که گویا بهدلیل بیتوجهی به آن، مامور پلیس اقدام به تیراندازی کرده که منجر به مرگ این فرد میگردد.» و پس از آن گروهی از اهالی دست به اعتراض میزنند. در طول دو روز گذشته تلاش ها برای دسترسی به فرماندار شهر راه به جایی نبرده است، استاندار بوشهر هم گفته میشود در تعطیلات بهسر میبرد و گویا هیچ مقام تصمیمگیرندهای در استان که بتواند تصمیم موثری برای کنترل مساله اتخاذ کند، حضور نداشتهاند. مساله آن اندازه بغرنج میشود که فرماندهی انتظامی استان به همراه معاون امنیتی خود راهی استان بوشهر میشوند تا حقیقت ماجرا را متوجه شوند. در حالی که فضای مجازی استان سرشار از خبرهای متنوع از نوع درگیری، آتش زدن خودروی پلیس و همچنین درگیری مردم و نیروهای امنیتی حکایت داشت، بزرگان شهر در تلاش بودند تا ماجرا را با ریش سفیدی حل و فصل کرده و مانند همیشه نقش پررنگ خود را نشان بدهند. در همین حال فرمانده انتظامی استان در دومین بیانیه خود که البته به نوعی تهدید نسبت به رسانهها هم در آن دیده میشود، آورده است: «تعداد کشتههای این حادثه یک نفر بوده و ضمن تشکر از همراهی مردم و مسوولین شهرستان عسلویه که منجر به آرام شدن فضای شهر شده، از شهروندان درخواست میشود از انتشار خبرهای کذب و فاقد اصالت درباره حادثه نخل تقی که منجر به تشویش اذهان عمومی میشود خودداری نماید. در غیر این صورت پلیس فتا ماموریت رصد و برخورد با انتشار موارد خلاف واقع را دارد.»
ناتوانی مدیر اصلی شهرستان در جمع کردن یک امر ساده، محرز است که نیاز به حضور مستقیم فرماندهی انتظامی استان دارد. یک موتور سوار چه میزان کالای قاچاق میتواند حمل کند، آیا در مقابل کانتینرهایی که از مبادی رسمی کشور وارد میشوند و حتی برگ سبز گمرکی هم ندارند و تا زمان رسیدن به مقصد خون از دماغ کسی نمیریزد، میتوان آن را قیاس کرد؟ از این دست اتفاقات روزانه در مناطق مختلف کشور روی میدهد اما این انتظار نبود که در جایی که همه فکر میکنند شغل و پول هست، چنین رویداد تاسفبرانگیزی روی دهد و ذهن ما را مشوش کند که یک جوان بومی ناچار است جانش را کف دستش بگذارد و دست به قاچاق بزند!
درست است کار نیروی انتظامی برای کنترل و رصد همه مرزهای کشور دشوار است؛ درست است که در هر سازمانی یک عنصر در پایین ترین سطوح ممکن است اشتباهی انجام دهد که به نام همه مجموعه تمام شود؛ اما چرا وقتی مساله ای به هر دلیلی رخ می دهد با فقدان مدیریت تبدیل به بحران می شود؟ چرا باید مردم بوشهر با آن هم منابع، بیکارتر از سه سال گذشته شوند؟ منابع این شهر را چه کسانی مدیریت می کنند؟ پروژه های پولساز این استان در دست چه کسانی است که مردم این شهر از آن بی بهره اند؟ کسی تا کنون از جزئیات پروژه های پولساز این استان پرسیده است که چگونه و به چه کسانی واگذار شده است؟ بوشهر با آن همه منابع باید قاچاق کوله بری داشته باشد؟